اي شهر خون شهر حماسه شهر پيكار
اي لالهزار لالههاي عشق و ايثار
از خاك تو گلرنگ چون دشت شقايق
اي قتلگاه عاشقان پاك و صادق
دشمن به دشمنيارمان از هم جدا كرد
دست نفاق اينگونه با ما ماجراگر
اكنون كه دشمنيار را از خانه رانديم
تيغ خلاف از دست نامردان ستانديم
داد دل از بعثي به هيچي ميستانيم
تاوان هر يك قطره دريا ميستانيم
خورديم تيغ از پشت، لعنت بر منافق
اين ننگ و نكبت تا قيامت بر منافق
حالي بيا در جبههها پيكار ما بين
از لطف حق فتح و ظفر را يار ما بين
حمید سبزواری
|